بدون عنوان
گفتم : تو شیرین منی ! گفتی : تو فرهادی مگر ؟ گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی مگر ؟ گفتم ندادی دل به من . گفتی تو جان دادی مگر ؟ گفتم ز کویت میروم . گفتی : توآزادی مگر ؟ گفتم فراموشم مکن . گفتی : تو در یادی مگر ؟ ...
بدون عنوان
داشتم به چشمانت فکر میکردم که دیدم با نفس هایم شیشه ی پنجره ی قطار را بخار گرفته… با انگشتم روی پنجره اش، دو نقطه روی هم کشیدم و یک پرانتز بسته و زیرش نوشتم : چه خوب که هستی … ...
بدون عنوان
برای توووووووو ........ برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . . برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی ...