نگاری,عشق ماماننگاری,عشق مامان، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

نگار هدیه ای آسمانی

بدون عنوان

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟    گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی   مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .    گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .   گفتی : توآزادی مگر ؟‌   گفتم فراموشم مکن .    گفتی : تو در یادی مگر ؟ ...
4 اسفند 1392

بدون عنوان

داشتم به  چشمانت  فکر میکردم که دیدم با نفس هایم شیشه ی پنجره ی قطار را بخار گرفته… با انگشتم روی پنجره اش، دو نقطه روی هم کشیدم و یک پرانتز بسته و زیرش نوشتم : چه خوب که هستی … ...
1 اسفند 1392

بدون عنوان

برای توووووووو ........ برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . . برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی ...
1 اسفند 1392
1